بسم الله الرحمن الرحیم- - - با الهام از یک فیلسوف ورزشی رومانیائی-بخش- چهارم- بعد از مدتی یک هاوک برای کمک به بچهای مخزن میاورند که دربوشهربوده است ومشگل قیوز داشته است ارتش به نعمیرات هاوک وارد نبود به ظاهر مشگل فیوزداشته وبه ظاهرمشگلقیوز رابرطرف کرده بودند ولی درواقع این مشگل بر طرف نشده بود هواپیمای عراقی که میاید هاوک شلیک میکند ومشک به جای رهگیری به سمت دهکده عرب نشین میرود ونزدیک دهکده به زمین میخورد اهالی انجا فکر میکنند که صدام زده است وفرار به کوه ها میکنند وبعد که معلوم میشود کار ایران است فکر میکنند سپاه خواسته انتقام بگیرد وتمام دهات عرب نشین درترس فرو میروند وصدام از موقعیت استفاده میکند که ایران برنامه حدف نژادی دارد- سپاه سعی فراوان میکند تا این اوهام را برطرف کند والحمدالله هاوک بر نمیگردد روز شب روز دوم که هاک امده بود یک جوان35 ساله پیش من امد که سرگزوه یک نیروی تازه امده بود که ما در را یک موشگ انداز هاوک دیدیم هرچه کردهایم ماشین نگه نداشنه که بان عکس بگیریم یک ماشین بدهید برویم عکس بگیریم میخواهند یم طاق نصرت بزنند وانرا سوار طاق نصرت بکنند ودراینده هم روی ان شلیک خواهد کرد روز سوم صبح من برای هوا خوری ورزش بیرون امدم یک جوانی پیش من امد بسیار جوان تیزی وبا پشتکار بود همه فن حریف بدنبال ایجاد خبرنامه جبهه بود روزنامه درست میکرد از مانورهای هوادی عراق اطلاعات زیادی داشت ومسئول تخریب بود درحال بحث روی مانور هوائی عراق بودیم که نا گهان گفت بوی خاک را استشمام میکنی گفتم نه گفت حق داری باد شرقی- غربی است گفت به افق نگاه به سمت اهوازکن کمی هوا سرخ است متوجه میشوی گفتم نه یک ذره سرخ است گفتم من هیچ چیزی را متوجه نمیشوم گفت حقداری تجربه ات کم است گفت خاک عظیمی بر خواسته است گفتم فاصله چقدر است ایشان گفت بیشاز صد کیلومتر گفتم ماشین ها پنج کیلومتر دور تر تشخیص نمیدهیم شما چگونه صد کلیومتر راتشخیص میدهی ایشان گفت یا یک تانک با مهات زیادراعراق زده است ویا یک مرکز مهمات بزرگ را زده است ویا یک مانور بسیار بزرگ تانک است ومن باید یک موتور سیکلت پیدا کنم ببینم چه خبره است ورفت نزدیم ظهر جناب سید بزرگوار امد وبچهای واحدها هم امدند ایشان نهار خورد رفت وبسیار محافظه کار وکم صحبت بودند کسی نمیدانست ایشان چه کار میکند نزدیک ساعت دو بعداز ظهر بچه ها امدند وایشان هم امد وبلندگو را به رادیو و.صل کردند اخبار ساعت دو با اب تاب تمام رادیو بسیار محکم وپرتوان سقوط یک بارکش عراقی که پراز مهمات بوده است که قبلا ایران گفته بود که عراق چهارتا ازان رادارد ویکی از انها را درراه قم زده بودند با موشک هاوک زده است وخلبانان انها همگی به سلامت با چتر پائین امدند وهمگی دستگیرشدند ومحل سقوط را بیان کرد من محل سقوط را از بچه پرسیدم جناب سید دست اش رابه سمت اهواز نشانه رفت وگفت همین پشت تمام بچه من جمله خد من مثلی که برق گرفته بودند خشکشان زد وایشان باز خشمی درچهره ایشان ظاهر شد واز نفر اول تا اخر باان چهره نگاه کرد به من که رسید کانون داد وگفت این اولیش- بچه ارام گفتند دومیش- بعد بحث مختصر رفت وهمه بچه رفتند ببین چه اتفاقی افتاده است ومن با یکی دیگر از بچه درچادر تا دوستمان که رفته بود بیاد دریک حالت سکوت درفکر بودیم ومن نمیتوانستم انرا هضم کنم تا دوستما امد ما برای ایشان غذا گذاشته بودیم خسته وگرسنه امد وموتور به کنار چادر زد وغذارا کشید وشروع به خوردن کرد- ادامه دارد